- گریه فروخوردن (نَ تَ)
کنایه از ضبط کردن گریه. (آنندراج) :
فروخور گریه و در آه دردافزا فزا واله
اگر مژگان ز جوش اشک گاهی سرگران بینی.
درویش واله هروی (از آنندراج).
راستی عقده گشایندۀ ارباب دل است
شمع را حوصلۀ گریه فروخوردن نیست.
صائب (از آنندراج)
فروخور گریه و در آه دردافزا فزا واله
اگر مژگان ز جوش اشک گاهی سرگران بینی.
درویش واله هروی (از آنندراج).
راستی عقده گشایندۀ ارباب دل است
شمع را حوصلۀ گریه فروخوردن نیست.
صائب (از آنندراج)
